مسعود دیانی و روایتهای نابش از روزهای سرطانی
تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۹۵۰۱۷
جهان برایش حول کلمات میگذشت اما نه مانند نویسندهها؛ بلکه کمی صادقتر و نه مانند شاعرها بلکه بسیار عاشقتر. بسیاری از افراد، «مسعود دیانی» را با تجربه و روزنوشتهای بیماریاش شناختند. عدهای دیگر هم با برنامه «سوره» و تعداد اندکی نیز با برنامه «شب روایت» و مجله «الفیا». اساتید حوزه علوم انسانی نیز او را به عنوان یک روحانی دینپژوه میشناسند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«الفیا»، «شب روایت»، «سوره» و پستهای روزنوشت اینستاگرامی و حتی عنوانِ روحانی دینپژوه بودن؛ همه در کنار همدیگر پازلی از دغدغهاش برای روایت بود. چه وقتی که در سلامت کامل سردبیری «شب روایت» و «سوره» را به عهده داشت و چه وقتی که از حال و روز بیماریاش مینوشت؛ هر کجا بود یک راوی بود.
اما روایتش از اردیبهشت امسال تا همین چند هفته گذشته مانند دغدغهاش برای سایر روایتها نبود. چیزی فراتر از یک روایت بود. کلمات از آنچه که خواننده فکرش را هم میکرد، صادقانهتر چیده شده بودند و در نهایت به روایتی از رنج یک بیمار مبتلا به سرطان تبدیل شده بودند. اجبار به روایت بود؟ هرگز نمیتوانست این باشد. تنها شکلی از زیستن بود که به مدد کلمات ماندگار شد.
اواسط اردیبهشت امسال بود که خبر رسید حجت الاسلام مسعود دیانی مبتلا به بیماری سرطان است. همه در بهت خبری بودند که از قضا خودش در صفحه شخصیاش منتشر کرده بود. خبر اما هیچ رنگ و بویی از ناامیدی نداشت. فقط شبیه قصههایی بود که خواندنش چنگ میانداخت به قلب آدم. به قول خودش «دوره جدید روزهای اولینها بود. جاهایی که تا حالا نرفتهای و آزمایشهایی که تا حالا ندیدهای و اسمشان را نشنیدهای. دردهایی که تصوری از آنها نداشتهای.»
روزهای اولیندقیقا دوره جدید مسعود دیانی نه تنها برای خودش بلکه برای هرکس که با او اندک آشناییای هم داشت؛ روزهای اولین و جدید بود. اگرچه روز نوشتهای دیانی در قالب پستهای اینستاگرامی بود و در کتاب مدون نشده بود اما میتوان گفت در ادبیات داستانی کشورمان کمتر نویسندهای پیدا میشود که جرائت به خرج داده باشد و از رنجهایش بنویسد.
روحانی روضههای عالمانه و ادبیانه شبکه چهار سیما حالا راویتگر دردهای شخصیاش بود و قلب هر خوانندهای را با واژه به واژه یادداشتهایش میلرزاند. از آن روز به بعد، ممکن بود خواندن کلمات مسعود دیانی همراه با بغض و اشک شود. نه برای ترحم و دلسوزی؛ بلکه برای نشان دادنِ عریانی رنج و نزدیکی مرگ در زندگی توسط او.
مسعود دیانی به واسطه کلماتش دریچهای از یک جهان دیگر برای خوانندگان باز کرده بود. عالمی که احتمال داشت ما هم روزی درگیرش شویم اما آیا میتوانستیم مثلِ مسعود دیانی امیدوارانه از دردهایمان بنویسم؟ یا مثلِ او میتوانستیم در میانِ رنجها همچنان قبل یا حتی بیشتر، به خدای معطی رنج ایمان داشته باشیم؟ قطعا پاسخ به این سوال برای بسیاری از ما مشخص است.
کسانی که بیمار سرطانی داشتهاند؛ میدانند که حد فاصل انجام آزمایشهای اولیه، انجام گاما اسکن تا آمدن جواب نمونه برداری حد فاصل خوف و رجاء برای بیمار و خانواده است. خانواده بیمار دلشان نمیخواهد که احتمال ابتلا به سرطان را باور کنند و همه به دنبال نامهای اعظم الهی هستند تا خودشان را گره بزنند و نور امید به دلهایشان بتابد. مسعود دیانی اما اینگونه نبود. نه ترس به ابتلا داشت و نه انکار بیماری. از همان اولین کلماتی که از بیماری نوشت، آرام بود. از درد میگفت اما واژههایش تاریک نبود. حتی اشک و بغض بعد از خواندنشان هم سبک بود. مثل وقتی که آدم به روضه اباعبدا.. میرود، دل سیر برای غربت ایشان میگرید اما پس از پایانِ روضه، روحش سبک میشود. غرق شدن در میان کلمات مسعود دیانی هم همین بود. گریه از روی غمِ بیماری نبود، بلکه معرفت به مرگ بود که دیانی در روزهای بیماریاش به دست آورد.
حجِ واقعیمعرفتی که به گفته خودش بیماری را مثلِ سفر حج میدید. یک سفر واقعی که خداوند به هر کسی آن را عطا نمیکند. بیماران سرطانی در طول طی کردن مدت زمان بیماریشان، خودشان را در غار حبس میکنند تا پس از طی کردن بیماری، پیروزمندانه از غار خارج شوند. بیشترشان هم پس از خروج از این غار، دلشان نمیخواهد آن روزهای تاریک را مرور کنند. اما در تجربه بیماری مسعود دیانی، هیچ غاری درکار نبود. اینبار ما با مسعود دیانی و خانوادهاش شریک بودیم. شریک در تماشا لبِ پنجرهای که رو به مرگ باز میشد. پنجره روشن بود. از روزهایمان هم روشنتر.
مسعود دیانی از آنسوی پنجره مینوشت و ما در اینسو میخواندیم و حسرت میکشیدیم. نه برای تجربه بیماری و درد بلکه تجربه نابِ زیستن در دو سوی یک پنجره، غنیمتِ از زیستن در این سو و شوقِ به ادامه در آنسوی پنجره. اما این تمام ماجرا نبود. تجربه مسعود دیانی نشان داد که وقتی مارهای درد به جانِ آدمی میافتند چگونه روزمره زندگی مثل نوشتن، راه رفتن، حمام کردن، غذا خوردن، آب نوشیدن و پدری کردن تا چه اندازه مختل میشود و سادهترین لحظات در زندگی تا چه حد غنیمت میشوند. دیانی نشان داد که سرطان چگونه یکباره لذتها را از او گرفت و تنها لذتی که در این مسیر برایش باقی ماند با «درد» گره خورده بود.
تقلا برای حفظ امر مردهدیانی حتی تارهای ساده موهایمان را هم برایمان عزیز کرده بود. وقتی از روزهایی گفت که موهایش به دلیل شیمی درمانی، میریخت و کوتاه کردنشان را به زمانی پس از تولد دختر بزرگترش به تعویق انداخت و نوشته بود:« واقعیت این بود که عکس با همان تار موی مردهی کوتاه سفید و خاکستری با عکس سر بیمو و صورت بیریش بیمار از زمین تا آسمان توفیر داشت. دومی زشت بود و دوست نداشتنی. بیشتر از اولی. زیبایی اما در جنس متفاوت تابآوردن بود. تکاپو برای حفظ امر مرده. تقلا برای حفظ شور زندگی با چنگ زدن به آنچه مرگش قطعی بود.»
روزنوشتهایش اما تنها در یک مسیر نبود. مثل تمام درامها و قصههای تراژدیک؛ اینبار اما واقعی، فراز و فرود هم داشت. او حتی از رفیقانی نوشت که به دلیل بیماریاش حالا فاصله گرفته بودند و به قول خودش:« خیلی از آدمها آمده بودند و دیده بودند سرطان که میگویند یعنی چه و آدم در سایه مرگ و بیماری چه شکلی است و کارشان تمام شده بود و رفته بودند. حالا جز سه چهار نفر کسی درمیان رفقا نمانده بودند که همچنان حوصله رفاقت با یک بیمار پژمرده را داشته باشند. و در من این هراس ایجاد شده بود که همین سه چهار نفر را هم از دست بدهم. به گوشیام نگاه کردم. یک هفته گذشته بود و هیچکس با من حرفی برای زدن نداشت. چند ماه قبل که مریض نبودم اینجوری نبود. همین.»
روز بود و شب بود و درد بوددیانی هم از شورِ زندگی نوشت و هم از امید به بازگشت و هم از شوق به رسیدن. از نامهربانیها و جفاها. از تجارت بیماری سرطان در روزگارمان. ذره ذره مکیدن جان آدمی و ساختن یک قهرمان ساکت و ویران و مظلوم.
ما در این تجربه زیسته با مسعود دیانی تا جایی پیش رفتیم که در آخرین پست روزنوشت خود از حسرت برای پاسخ به نامه دخترش مینویسد و ناتوانی برای نوشتن.
و در نهایت ما ماندیم و حسرت خواندن از تجربه آنسوی پنجره، تجربه مرگ از نگاهِ مردی که دغدغه روایت داشت و سعی داشت خودش را تنها یک روای برای بیماریش معرفی کند. نه بیشتر و نه کمتر.
محراب صادقنیا استاد راهنمای رساله دکتری مسعود دیانی در پیام تسلیتاش مینویسد: روز بود و شب بود و درد بود و خدا مسعود را بیشتر از دعای ما دوست داشت.
به راستی که به قول خود مسعود دیانی:«همین.»
۲۵۹۲۵۹
کد خبر 1741183منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: مجری رادیو و تلویزیون تلویزیون برنامه های تلویزیونی مسعود دیانی بیماری اش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۹۵۰۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این ادویه عمرتان را زیاد میکند
مطالعات زیادی وجود دارد که فواید زردچوبه را در مبارزه با پیری و افزایش عمر نشان میدهد و خواص ضد سرطانی آن را تأیید میکند.
به گزارش همشهری به نقل از روسیا الیوم، سوتلانا تروفیموا، دانشمند و رئیس انجمن ضد پیری روسیه، در رابطه با این موضوع گفت: مطالعات زیادی وجود دارد که فواید زردچوبه را در مبارزه با پیری و افزایش عمر نشان میدهد و خواص ضد سرطانی آن را تأیید میکند به لطف کورکومین، که یک ماده فعال بیولوژیکی است که در ترکیب آن، این ادویه محبوب در غذاهای هندی و شرقی، تولید هورمون سروتونین را افزایش میدهد و روند پیری را در بدن کاهش میدهد، تأثیر مفیدی بر سلامتی دارد.
وی افزود: کورکومین نه تنها سلولهای سرطانی را در بدن سرکوب میکند، بلکه از ظهور سلولهای سرطانی جدید نیز جلوگیری میکند.
تروفیمووا خاطرنشان کرد: عوامل ژنتیکی تنها ۳۰ تا ۴۰ درصد بر سلامت ما تأثیر میگذارد، در حالی که درصد باقیمانده توسط عوامل مختلفی از جمله سبک زندگی و فعالیت بدنی کنترل میشود و غذا نیز نقش بسیار مهمی در این موضوع دارد.
بسیاری از مطالعات پزشکی نشان میدهد که کورکومین موجود در زردچوبه اثرات زیادی بر سلامت بدن دارد و به تسکین التهاب مانند آرتریت کمک میکند، سلامت قلب را بهبود میبخشد، با لخته شدن خون مبارزه میکند و به تسریع روند بهبود زخم کمک میکند.